سیاه پوش: ع.ش.ق

Friday, January 06, 2006

ع.ش.ق


تو را من زهر شيرين خوانم ای ع ش ق
که نامی خوشتر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گيری
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهری زهر گرم سينه سوزی
تو شيرينی که شور هستی از تست
شراب جام خورشيدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از تست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانيم سوخت
نگاهم را به زيبايی گشودی
بسی گفتند دل از عشق برگير
که نيرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستيم و ديديم
که اين زهر است اما نوشداروست
چه غم دارم که اين زهر تب آلود
تنم را در جدايی می گدازد
از اين شادم که در هنگامه مرگ
غمی شيرين دلم را می نوازد
اگر مرگم به نامردی نگيرد
مرا مهر تو در دل جاودانيست
و گر عمرم به ناکامی سر آيد
تو را دارم که مرگم زندگانيست
..................

0 Comments:

Post a Comment

<< Home


NaeF  NaeF  NaeF