سیاه پوش: چشمانت برای من

Saturday, March 11, 2006

چشمانت برای من


دلتنگیهایم را غم هم پر نمیکند
اما این نیز بگذرد همچون گذشتنهایی که گذشتم
همچون تو که از من گذشتی
یادم باشد روزی اگر شد
بگویم برایت نگذار ندیده هایت اعتقادت شود
نگذار دیده هایت انکارت شود
بگویم نگذار عشقت قربانی حدها و ساخته های نیاکانت شود
کمی فکر کن عزیزکم
به بودن به گستره ی زلالی نگاهت که چقدر میتواند وسیع باشد
تو قصد دزدی از چشمانت را داشتی اما نتوانستی
چشمان زیبایت هیچگاه مثل خودت در حدها در آجرهای پدرت ‌در پیراهن مشکی ات نماند
من دیدم فراتر رفت من شنیدم تا آسمان رفت
چشمانت بازی را شروع کرد
هنگامی که آری قلبت را شنید
اما تو هنگامی که عقلت آری گفت پرواز را رها کردی و به زمین نوک زدی
اما یادت باشد تو هیچگاه نمیتوانی صداقت چشمان قشنگت را بدزدی
و هیچگاه نمیتوانی دل آوازت را کتمان کنی چون چشمانت آنها را گریست

این را هم بگویم و زحمت را کم کنم
تو را باساخته ها و حصار هایی که در آن سنگر گرفتی تنها میگذارم
یادت باشد همیشه مجالی برای شمردن بهانه ها داریم
اما مجالی برای شمردن اشکهایی که ما باعث آن هستیم نداریم
نازنینم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home


NaeF  NaeF  NaeF