سیاه پوش: January 2006

Thursday, January 26, 2006

...تولد



!با اشک متولد شدم
!با آه رشد کردم
!تا لبخند عاشق ماندم
...با عشق ميميرم

Saturday, January 07, 2006


در گذر گاه زمان
خيمه شب بازي دهر با همه تلخي وشيريني خود ميگذرد
عشق هامي ميرند
رنگ ها رنگ دگر ميگيرند
و فقط خاطره هاست
که چه شيرين و چه تلخ
!...دست ناخورده به جا ميماند

سنت

از صلیب های کهنهء سنتی که به گردن می کشیم
امید معجزه نیست
عشق مسیحای زندگی است که دگر بارزنده بودنت را اعجاز می کند
!به صلیب سنتش مکش

Friday, January 06, 2006

ع.ش.ق


تو را من زهر شيرين خوانم ای ع ش ق
که نامی خوشتر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گيری
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهری زهر گرم سينه سوزی
تو شيرينی که شور هستی از تست
شراب جام خورشيدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از تست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانيم سوخت
نگاهم را به زيبايی گشودی
بسی گفتند دل از عشق برگير
که نيرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستيم و ديديم
که اين زهر است اما نوشداروست
چه غم دارم که اين زهر تب آلود
تنم را در جدايی می گدازد
از اين شادم که در هنگامه مرگ
غمی شيرين دلم را می نوازد
اگر مرگم به نامردی نگيرد
مرا مهر تو در دل جاودانيست
و گر عمرم به ناکامی سر آيد
تو را دارم که مرگم زندگانيست
..................

وعده دیدار


در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
گویند بخواب تا بخوابش بینی
ای بیخبران چه جای خواب است مرا

چیزی برای نوشتن نیست ... تو بنویس

!


!!شاید یه کسی شبها برای اینکه خوابتو ببینه به خدا التماس میکنه

زندگی عروسک


می خواهم عروسک وار زندگی کنم
تا اگر سرم به سنگ خورد نشکشند
تا اگر دلم را کسی شکست چیزی احساس نکنم
تا اگر به مشکلات زندگی برخوردم
....بی پروا به آغوش صاحبم که دخترک کوچکی بیش نیست پناه آورم
!!...صد حیف که آدمم


NaeF  NaeF  NaeF